English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (6803 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bench mark U نشان
bench mark U انگپایه
bench mark U رپر
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark U شاخص مبداء
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark U نشانه مبنا
bench mark U نشانه
bench mark U علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tidal bench mark U شاخص جزر و مد
tidal bench mark U انگپایه کشندی
Other Matches
tree bench [bench encircling a tree trunk] U نیمکت [دور تنه ] درخت
bench U نیمکت ذخیره ها
bench U مسند قضاوت
bench U تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench U میز کار دستگاه
bench U سکوی کوهستانی
bench U میز ابزار
bench U بر کرسی نشستن
bench U نیمکت گذاشتن
bench U روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench U سکو
bench U نیمکت
bench U میز
bench U میز قالب گیری
bench U میز کار
bench U هیات قضات محکمه
bench U کرسی قضاوت جای ویژه
assembly bench U میز مونتاژ
cross bench U نیمکت بیطرفان در مجلس
carpenter's bench U دستگاه نجاری
carpenter's bench U خرپشت
bench stone U سنگ سمباده رومیزی
bench press U پرس میزی
bench micrometer U میکرومتر رومیزی
bench wall U دیوار تکیه گاه
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench jockey U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench check U ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
be raise to the bench U بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
garden bench U نیمکت باغ
bench warmer U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
carpenter's bench U میزکار
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench height U ارتفاعگسل
widow bench U میراث زوجه
incline bench U تخته وزنه برداری
bench warrant U حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
to sit on the bench U روی نیمکت نشستن
penalty bench U منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
ride the bench U بازیگر ذخیره
backless bench U نیمکت [صندلی] بدون پشتی
park bench U نیمکت پارک
circular bench U نیمکت گرد [دایره ای]
bench seat U صندلیاتومبیل
carpenters bench U میز درودگری
draw bench U میز رسم
clear the bench U استفاده از ذخیره ها
circular saw bench U اره کمانهای میزی
officials' bench U نیمکتمربیان
drawing bench U میز رسم
front bench U اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
players' bench U نیمکتبازیکنان
team bench U نیمکتبازیکنان
dial bench gage U میز اندازه گیری
carver's bench screw U پیچمخصوصنیمکت
cold drawing bench U میز سردکشی
bench type radial U میز نوع شعاعی
bench drilling machine U میز دستگاه درل
queens bench division U دادگاه ملکه
bench milling machine U ماشین فرز رومیزی
bench by a back injury U خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
bench tapping machine U ماشین مته رومیزی
bench scale process U فرایند کارگاهی
double-back bench U نیمکت جفتی [پشت به پشت یا یک ردیفه]
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
mark up U سود توزیع کننده کالا
mark U گواهی
mark U مدرک
mark down U کاهش قیمت
mark up U افزایش قیمت
to mark out one's course U طرحی برای رویه خود ریختن
beside the mark U پرت
mark down U تنزل قیمت
mark down U پایین اوردن قیمت
beside the mark U خارج ازموضوع
mark down U کاهش قیمتها
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
mark off U خط کشیدن
to mark off U جدا کردن
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark U علامت گذاری کردن
mark U مرز
mark U نشانه
mark U پایه
mark U توجه کردن
mark U علامت
mark U نشانه کردن حریف
mark U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark U بل گی_ری خوب
mark U نمره
mark U نشان علامت
mark U داغ
mark U درجه
mark U حد
mark U علامت گذاشتن
mark U نمره گذاری کردن علامت
mark U علامت نشانه هدف
mark U اثر
mark U علامت گذاری
mark U پایه نقطه
mark U هدف
mark U ارزه
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark U مارک
mark U ایه
mark U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark U علامت گذاری روی چیزی
mark U نشان
below the mark U پایین تر از میزان مقر ر
mark-up U سود توزیع کننده
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U نشان کردن نشان
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
tide mark U داغ مد
to hit a mark U نشانی را زدن
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to make one's mark U برجسته شدن
to impress a mark on something U چیزیرانشان کردن
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
shoulder mark U نشان سردوشی
repeat mark U خال
shoulder mark U درجه روی دوش
press mark U علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
ripple mark U شیارسطح چوب
shoulder mark U نشان سردوشی علایم سردوشی
space mark U علامت فاصله گذاری
stonemason's mark U علامت سنگتراش
stonemason's mark U نشان سنگ کار
tape mark U نشان نوار
shoulder mark U درجه سردوشی افسران
pock mark U ابله
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
sea mark U خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark good U بهای کالا را در روی ان نوشتن
Deutsche Mark U واحدپول
guide mark U نشانهراهنما
lateral mark U علامتکناری
special mark U علامتمخصوص
The would left a mark. U جای زخم باقی ماند
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
You mark my words. U این خط واینهم نشان
Trade mark. U علامت تجارتی
You mark my words . U ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
to make one's mark U اسم و رسم به هم زدن
mark time <idiom> U با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
exclamation mark علامت تعجب
black mark U سابقهی بد
word mark U علامت کلمه
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
centre mark U نقطهمرکزی
to mark time U در جا زدن
to miss a mark U نشانی را نزدن
to miss a mark U خطا کردن
trade mark U علامت تجاری
trade mark U علامت بازرگانی
trade mark U علامت تجارتی
upto the mark U داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
word mark U نشان کلمه
bale mark U مشخصات عدل
hall mark U نشان عیارکه ازطرف
file mark U نشان پرونده
field mark U نشان میدان
end mark U علامت بی پایان
end mark U نشان انتها
ear mark U نشان کردن
ear mark U نشان
ear mark U داغ گوش
file mark U علامت فایل
end mark U نشان خاتمه
finger mark U اثر انگشت
group mark U علامت گروه
group mark U نشان گروه
frequency mark U علامت فرکانس
frequency mark U نشانه فرکانس
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
finger mark U با انگشت چرک کردن
drag mark U محل فشار
dead mark U انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
mark-downs U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
strawberry mark U لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
punctuation mark U نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
question mark U " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question mark U پرسش نشان
question mark U علامت سوال
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com